یادداشتی برای کتاب شهامت تدریس، نوشته پارکر جی پالمر

یادداشتی برای کتاب شهامت تدریس، نوشته پارکر جی پالمر

یادداشتی از سرکار خانم پگاه خاکی

مقدمه
شهامت تدریس را از استادی هدیه گرفتم که هرگاه از شور و علاقه‌ام نسبت به حرفۀ معلمی به او می‌گویم با صبوری گوش فرا می‌دهد و در پایان یادآوری می‌کند: «عاشق تدریس بودن خوب است اما مهم‌تر از آن عاشق ماندن است.» سخنی که هیچگاه شنیدنش برایم تکراری نمی‌شود و مانند امواج حاصل از پرتاب سنگی کوچک بر سطح آرام آب، درونم را متلاطم می‌سازد. با هر موجش به کنجی پنهان از دریای خاطرات، تجربیات و احساسات درونی‌ام کشیده می‌شوم؛ معلم‌هایی را به خاطر می‌آورم که چطور در سال‌های میانی یا پایانی تدریس بی‌انگیزه‌اند و صرفاً از روی اجبار به کلاس‌های درس می‌روند. روزهایی را به یاد می‌آورم که ناامید و سردرگم در انتخاب روش درست و اقدام مناسب و اثربخش هستم و حرف‌های اطرافیان و همکارانی را مرور می‌کنم که همواره مرا به خاطر صرف وقت و احساسات زیاد برای تعلیم و تربیت و جدی گرفتن بیش از حد حرفه‌ام سرزنش می‌کنند. و ناگهان ترسی وجودم را فرا می‌گیرد! ترس از کمرنگ شدن عشقم به معلمی، ترس از فرا رسیدن روزی که دیگر از کشف قله‌های جدید دانش به همراه دانش آموزان غرق لذت نشوم. اما آیا این چالش‌ها را فقط من تجربه می‌کنم؟! آیا راهی برای مراقبت از این علاقه و شور اولیه وجود دارد؟ و ده‌ها سؤال دیگر.

حادثه خواندن یک کتاب
«شهامت تدریس» فرصتی برای سفر به دنیای درون یک معلم با تمام این نگرانی‌ها و چالش‌های درونی و بیرونی است. کتابی که باید هر بند و صفحه و فصلش را با طمأنینه خواند و هر کدام را سرنخی برای اندیشیدن، مواجهه با خود و بازنگری در رفتارها و روش‌ها دانست. پالمر می‌نویسد: «جای شگفتی نیست که تدریس، قلب‌مان را می‌رباید، روزنش را می‌گشاید و گاهی دل‌مان را می‌شکند؛ هرقدر تدریس را بیشتر دوست بدارید بر احتمال دل شکستگی‌تان افزوده می‌شود. شهامت معلم بودن در واقع شهامت گشودن قلب به روی تمام لحظاتی است که دل‌تان بیش از تاب و توانش، خود را می‌گشاید و شما را قادر می‌سازد شاگردان و درس‌ها را در تار و پود اجتماع آموختن و زیستن به هم بیامیزید» (ص۳۲) او معتقد است: « تعمیرات بیرونی نمی‌تواند پاسخگوی عمق اشتیاقِ عاشقانِ معلمی باشد. نهادها به کندی اصلاح می‌شوند و تا زمانی که منتظر بمانیم تا آنها کاری برای ما انجام دهند اصلاحات را به تعویق انداخته‌ایم و به تدریج به سمت بدبینی و بی‌تفاوتی که ویژگی بسیاری از ما در حرفه تدریس شده، سوق پیدا می‌کنیم. اما جایگزینی برای انتظار کشیدن وجود دارد: می‌توانیم دوباره باور کنیم که قدرت درونی قادر است کار و زندگی‌مان را متحول کند. ما روزی معلم شدیم که باور کردیم ایده‌ها و بینش‌ها درست به اندازه جهان پیرامون، واقعی و قدرتمندند.» (ص۴۳)

ویژگی‌های کتاب
از ویژگی‌های کتاب که در این سفرِ شیرین و البته دشوار به درون، به مدد مخاطب می‌آید شیوۀ بیان و لحن نویسنده است. صمیمیت، صداقت و لحن به دور از مباهات او به مخاطب فرصت همذات پنداری و یادآوری هرچه بیشتر و بهتر تجربیاتِ مشابه را می‌دهد که این خودش سرآغازی برای پذیرش و سپس احساس نیاز به تغییر است. همچنین استفاده مکرر و مناسب از بیان خاطرات، تشبیهات، داستان‌ها و ارجاعات به اشعار و کلام بزرگان به گیرایی و فهم بهتر متن کمک کرده و خواننده را تا پایان با خود همراه می‌کند.

شاید از دیگر رموز اثرگذاری متن پالمر همراه شدن تخصص او با تجربه‌های واقعی و عملی‌اش از تدریس و حضور در کلاس درس است. به طوری که ضمن خواندن کتاب مدام احساس می‌کنید او دقیقاً می‌داند در کلاس‌های شما و حتی ذهن و قلب‌تان چه می‌گذرد و به آرامی شما را به منشا پیدایش آن‌ها نزدیک می‌کند. مثلا با بیان خاطره‌ای از یک دانشجوی ساکت و منزوی که بی‌توجه به تدریس استاد روی صندلی لم داده و لبۀ کلاهش صورتش را پوشانده ابتدا شرایطی را توصیف می‌کند که احتمالاً همه ما حداقل یکبار در کلاس‌هایمان با آن مواجه بوده‌ایم، سپس با بیان ادامه ماجرا و استفاده از استعاره قدرتمند «پشت فرمان بودن دانشجو» مخاطب را با ترس‌های درون دانشجویان و رنجِ به حاشیه رانده شدن جوانان و بازتاب آن در رفتارشان در کلاس آشنا می‌کند. «دانشجویان ساکت و به نظر بی‌تفاوت کلاس، مرگ مغزی نشده‌اند بلکه وجودشان لبریز از ترس است.» (ص۷۴) و به طور ضمنی به راه حل مشکل اشاره می‌کند. «اگر بتوانم ترس‌های دانشجویان را درک کنم، می‌توانم تدریسم را به مجرایی دیگر بیندازم. دیگر برای نادانیِ تلویحیِ آن‌ها درس نخواهم داد و از ارزشیابی غیردقیق و خودخواهانه اجتناب خواهم کرد. در عوض، تلاش می‌کنم برای قلب‌های هراسان‌شان تدریس کنم و وقتی بتوانم چنین کنم، ذهنشان را با خود همراه خواهم کرد.»(ص۷۶) و «اگر بتوانم راه‌هایی را پیدا کنم که دانشجویانم را پشت فرمان بنشانم، به تعدادی بیشتر از آن‌ها امکان پیدا کردن خودشان و سخن گفتن خواهم داد.» (ص۷۷)

ساختار کتاب
سه فصل اول کتاب به دنیای درونی تدریس و یادگیری می‌پردازد و نیروهایی را معرفی می‌کند که معلم‌ها را از دانش آموزان، درس‌ها و خودشان جدا می‌کنند و پیوند برقرار کردن بین شکاف‌های درون را از طریق بازپسگیری فردیت‌شان، مواجهه با ترس و استفاده از اصل تناقض برای درک یکپارچگی جهان میسر می‌داند.

پالمر در جای جای کتاب به ویژگی‌های تدریس خوب و معلم خوب اشاره می‌کند که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنم:

* تدریسِ خوب از هویت و یکپارچگیِ درونی معلم برمی‌آید. تدریس را نمی‌توان به تکنیک تقلیل داد. (ص۳۱)

* تدریس خوب به مهمان‌نوازی از جوانان شباهت دارد و عملی است که همیشه به دهنده بیش از گیرنده کمک می‌کند. (ص۸۱)

* معلم‌های بد از موضوع درس و دانشجویان فاصله دارند در حالی که معلم‌های خوب، خودشان، موضوع درس و دانشجویان را به هم پیوند می‌زنند. (ص۳۲)

* فضایی که معلم‌های خوب می‌آفرینند وابسته به روش آن‌ها نیست بلکه ریشه در قلب‌شان دارد. (ص۳۲)

* یک معلم خوب، درست جایی ایستاده که مرز تلاقی امر شخصی و عمومی است. انگار دارد با پای پیاده، از تقاطعی پر تردد عبور می‌کند جایی که رشته‌های ارتباطی به هم می‌پیوندند. (ص۴۰)

نویسنده پرسش‌های بدیعی مطرح می‌کند که خودشان می‌توانند در یافتن پاسخ پرسش‌های ذهنی مخاطب راهگشا باشند. مثلا همواره فکر می‌کردم که چطور در یک مدرسه با سیستم آموزشی واحد و شرایط مشابه، برخی معلم‌ها موفق‌تر عمل می‌کنند؟ و پاسخ آن را با تأکید پالمر بر اهمیت پرسش «چه کسی؟» دریافتم. «کسی که درس می‌دهد واقعا کیست؟ باور دارم این مهم‌ترین پرسشی است که باید در مورد معلمانی که به شوق آموختن درس می‌دهند، مطرح شود.» (ص۲۸)

سخن آخر
شهامت تدریس کتابی است که اگر عاشق معلمی باشید و دغدغۀ تعلیم و تربیت اثربخش داشته باشید، می‌تواند مانند یک راهنمای عملی یاریگرتان باشد. نویسنده در جایی از کتاب می‌نویسد: « همه چیز به عینکی بستگی دارد که با آن به دنیا می‌نگریم. می‌توانیم با گذاشتن عینک جدید، چیزهایی را ببینیم که قبلا نامرئی بودند.» (ص۵۱) و در این کتاب به مخاطب کمک می‌کند تا با عینک جدید و از زوایایی دیگر به بسیاری از مسائل تدریس و یادگیری نگاه کند.

و در پایان به عنوان یک معلم جوان که خود را تشنه یادگیری و درس گرفتن از دانش و تجارب اساتید بزرگی چون پالمر می‌داند، از سرکار خانم روحانی و انتشارات هوش ناب برای انتخاب، ترجمه روان و چاپ زیبای این کتاب ارزشمند و کاربردی قدردانی می‌کنم.

پگاه خاکی. مرداد ۱۴۰۲